Игорь Панкратенко: «Эрдоган и Тегеран: путь к диалогу», IRAS, подразделение Института стратегических исследований Ирана, 28 октября 2013

28 октября 2013 г.

ایراس: حوادث سوریه به بازنگری فوری بازیگران اساسی منطقه ای در نحوه بازی خود در عرصه سیاست خارجی تحرک بخشیده است. عربستان سعودی با امتناع نمایشی از کرسی عضو غیر دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد نشان داد که اکنون در صدد است بدون حساب بردن از جامعه بین المللی در راه بقای وجود و حفظ جایگاه خود در جهان اسلام مبارزه کند. قطر علناً قطع روابط با «گذشته سلطه جویانه» خود را اعلام کرد و گویا هیچ اتفاقی نیفتاده و به دمشق خبر داد که حاضر است روابط بین دو کشور را سالم سازی کند ولو اینکه در همین حال از تأمین مالی شبه نظامیان دست نمی کشد. نخبگان حاکم بر ترکیه با مشاهده این فروپاشی ائتلاف ضد سوری به بازسازی سیاست خارجی خود پرداختند تا از یک سو، با کمترین خسارات و ضایعات از شکست در عملیات سوری جان سالم به در برند و از سوی دیگر، از تکامل بحران سیاست خارجی به بحران داخلی جلوگیری کنند که ممکن است برای حزب حاکم و شخص اردوغان از دست دادن زمام امور را به بار آورد.

دو راهی ای که ترکیه در حال حاضر - قبل از همه مرهون به سیاست دوپهلوی واشنگتن - در آن قرار گرفته است، از نظر تعیین شکل و چهره معادلات سیاسی و ائتلاف های دیپلماتیک آینده نزدیک این منطقه اهمیت عظیمی دارد. فعلاً قرائن نشان می دهد که شانس تهران برای از سرگیری گفتگو با آنکارا رو به افزایش است. ولی گرفتاری های تل اویو بیشتر خواهد شد چرا که «خویشتن داری سرد»، بهترین اصطلاح برای تعریف روابط دوجانبه آنها در مرحله کنونی است.

جاسوس بازی ها و رنجش های اسراییل

امروزه نمایندگان سرویس های ویژه اسراییل ادعا می کنند که خاقان فیدان ۴۵ ساله، رئیس سازمان اطلاعات ترکیه و نزدیک ترین هم قطار اردوغان، اسلام گرای پنهانی و دوست ایران است که تا آخر با موفقیت نقاب دوست اسراییل را به صورت خود زده بود. نمایندگان جامعه اطلاعاتی تل اویو هم اکنون می گویند که به خلل ناپذیری ائتلاف اطلاعاتی اسراییلی – ترکی اعتقاد داشتند و حتی زمانی که آنکارا مطالب ضد اسراییلی را بر زبان می آورد، در این مورد تردیدی نداشتند. ما شاهد ساده اندیشی محض یا تلاش ها برای پنهان کردن شکست نمایندگان سرویس های ویژه اسراییل هستیم. این شکست، ماحصل اعتماد به نفس و تکبر بیش از حد آنهاست. اسراییلی ها در مصر حتی در اوج نفوذ مرسی و «اخوان المسلمین»‏‏ با سرویس های امنیت و سازمان اطلاعات همکاری می کردند. اسراییل همیشه می توانست با آل سعود به توافق برسد. ولی در زمینه ترکیه تیرش به سنگ خورد. اردوغان به همکاری با اسراییل به عنوان وسیله مکمل اثبات وفاداری به ایالات متحده احتیاج داشت. به همین علت حتی بعد از قضیه «ناوگان آزادی»، تیرگی روابط ترکی- اسراییلی به سخنان خصمانه متقابل ختم شد ولی ابعاد همکاری در امور نظامی و اطلاعاتی دست نخورده باقی ماند. ولی اکنون که دادگاه «ارگنه کون» در واقع سازمان های نظامی و انتظامی ترکیه را زیر نظر حزب عدالت و توسعه قرار داده و برای اردوغان به دست آوردن حمایت توده های مردم کشور اهمیت بیشتری پیدا کرده است، اسراییل بیش از این برای نخست وزیر ترکیه به عنوان شریک راهبردی اهمیت ندارد. تازه تل اویو به دست خود هر کار ممکن را انجام داده است تا دوره جدید تنش روابط را تحریک نماید.

آویگدور لیبرمان، وزیر سابق امور خارجه اسراییل که همیشه مخالف عذرخواهی از آنکارا به خاطر حادثه «ناوگان آزادی» بود که باعث کشته شدن اتباع ترکیه شد، اکنون با لحن یک هنرپیشه بد فریاد می زند: «ترکیه ثابت کرده است که آرزو نداشت آشتی کند. ترک ها آشتی را نمی خواهند. همه آنها فقط به فکر به زانو در آوردن اسراییل هستند. آنها به طور کامل با ایرانیان و با اسلام گرایان مخالف اسراییل همکاری می کنند. ما بابت آشتی با ترکیه بهای گزافی پرداختیم ولی در عوض چیزی دریافت نکردیم». ولی این حرف ها بیش از این کسی را تحت تأثیر قرار نمی دهد زیرا جهانیان از منطق کج سیاسی تل اویو به تنگ آمده اند. وقتی که اسراییل ایالات متحده را به جنگ علیه ایران می کشاند، این کار به بهانه مبارزه با خطر هسته ای انجام می شود. ولی وقتی که واشنگتن از مداخله در مناقشه در راه منافع اسراییل - آن هم با عواقب غیر قابل پیش بینی - امتناع می کند، تل اویو این رفتار را «خیانت» محسوب می نماید.

اگر افراطیون در خاک اسراییل به انفجارها و عملیات تخریبی دست زده باشند، این را تروریسم می نامند. تعبیر روابط بین اسراییل و ترکیه هم با همین منطق سازگار است. موقعی که اسراییل همکاری با یونان و قبرس را در زمینه امنیت یعنی در امور حساس برای آنکارا فعال تر می کند، این کار را احقاق حق اسراییل برای دنبال کردن سیاست مستقل می نامند. ولی اگر ترکیه در جواب به دلخواه خود رفتار کند، تل اویو این کار را «عهد شکنی منفور» محسوب می نماید. البته در این قضیه مخاطب اساسی خشم اسراییل نه ترک های عهدشکنی که اسراییلی ها به اندازه یک «شکل» حرف آنها را باور نمی کنند، بلکه واشنگتن است. ولی واشنگتن ترجیح می دهد سکوت معنی داری بکند که علت واقعی آن، سردرگمی آشکار دولت باراک اوباما در زمینه مسأله ترکیه است.

واشنگتن، آنکارا و بشار اسد

چیزی خطرناک تر و خسته کننده تر از ابهام وجود ندارد. بحران سیستمی که دیپلماسی آمریکایی به گرداب آن افتاده است، در اذهان متحدان واشنگتن فقط همین «ابهام» را به وجود می آورد. اگر رویدادهای پنج سال اخیر با معیار به پایان رساندن کارهای شروع شده ارزیابی شود، می توان گفت که در راهبرد آمریکایی هیچ تسلسلی مشاهده نشده است. آمریکایی ها لیبی را مخروب و خود را کنار کشیدند و این کشور و تمام مغرب همراه با قسمت مجاور آفریقا را در برابر خطر گسترش نفوذ اسلام گرایانی گذاشتند که خود واشنگتن هم آنها را مسلح کرده است. از «خط قرمز» برای بشار اسد دم می زدند، اشرار را مسلح می نمودند و از تجاوز نیروهای «جهاد بین المللی»به این کشور پشتیبانی می کردند ولی در آخرین لحظه با درک عواقب فاجعه بار تجاوز مستقیم عقب نشینی کردند. مرسی و «اخوان المسلمین»‏‏ را به دست نظامیان سرنگون کردند و حالا که باید کشور متحد مصر را تقویت کنند، قضیه کمک نظامی را به بازی انداختند. طناب دار «تحریم های فلج کننده» را دور گردن ایران انداختند، به کار تجاری شرکای اروپایی در بازار ایران لطمه زدند ولی به هیچ هدفی نرسیدند و نتوانستند تهران را به انجام هیچ کاری وادار نمایند. البته در افغانستان به مراد خود رسیده و «آزادی شکست ناپذیر» را به «حضور بی پایان» تبدیل نمودند ولی موفقیت در افغانستان در شرایط شکست های دیگر می تواند به بار بسیار سنگینی تبدیل شود.

همین عدم پیگیری و گمراه کردن متحدان – علاوه بر عواقب منفی دیگر فعالیت دولت باراک اوباما که به دروغ و اکاذیب انس گرفته است – باعث می شود که این متحدان به صورت مستقل و بر اساس برداشت خود از منافع خود رفتار کنند. این امر بر ثبات منطقه ای نمی افزاید بلکه موجبات فراوانی را برای مناقشه آینده به وجود می آورد. البته برای کشورها و نخبگانی که به آمریکا گرایش دارند، غیر از این چیزی باقی نمی ماند. ترکیه به گونه ای که الآن وجود دارد، هرگز به قطع روابط با آمریکا تن نخواهد داد. عربستان سعودی نیز هرگز این کار را نخواهد کرد. ولی در شرایط امروزی مقامات این دو کشور به جستجوی تب آلود خط سیاست خارجی خود می پردازند که ثبات داخلی آنها را تأمین کند.

در حالی که نظرسنجی ها حاکی از آن هستند که ۲۰درصد جمعیت آماری ترکیه از فعالیت بشار اسد در زمینه دفع تجاوز خارجی و مبارزه با «جهادیون» پشتیبانی می کنند، بر کسی پوشیده نیست که باقی ماندن در قالب ائتلاف ضد سوری به گرفتاری های بزرگ داخلی آبستن است. در روزنامه های چاپ ترکیه یک طنز پخش شده است که اگر اسد در انتخابات ترکیه کاندیدا می شد، او از مخالفانی که الآن ۲۵درصد آرا نصیبشان می شود، سبقت می گرفت. این طنز فقط یک طنز نیست. اردوغان که بصیرت سیاسی بسیار توسعه یافته ای دارد، اول از دیگران این واقعیت را درک کرده و به همین علت اول از دیگران به فکر انتخاب شیوه عمل بعدی آنکارا در امور خارجه افتاد.

ویژگی های انتخاب ترکیه

در واقع، آنکارا در شرایط جاری انتخاب چندانی ندارد. تلاش برای عضویت در اتحادیه اروپا به ترکیه هیچ سود خاصی نداده است. شرکت در ائتلاف ضد سوری نزدیک بود برای ترکیه تکان های جدی داخلی به بار آورد. ۶۰۰ هزار آواره سوری هم اکنون ثبات اجتماعی بعضی استان های ترکیه را تهدید می کنند. گسترش جنایات و مواد مخدر در مناطق هم مرز با سوریه به خطری برای امنیت ملی ترکیه تبدیل شده است. معلوم می شود که باید با دمشق به توافق رسید. حتی اگر این توافق نباید به هر بهایی که شده حاصل شود، چانه زنی بیش از حد هم لازم نیست. گلوله باران اخیر مواضع «جهادیون» در مرز سوریه و ترکیه توسط نیروهای ترکی، باید به عنوان علامت مشخصی تعبیر شود که «ماه عسل» در روابط با نیروهای ضد اسد خاتمه یافته و اینکه ترکیه به خروج از مناقشه پرداخته است. منتقدین اردوغان به یک نکته مهم اشاره می کنند. ترکیه هر موقعی که بیش از حد به غرب گرایش پیدا می کند، وارد مرحله مشکلات و معضلات می گردد.

آنکارا از تیرگی روابط با مسکو به خاطر سوریه چه سودی برده است؟ کاهش همکاری های بازرگانی و اقتصادی با ایران تحت فشار غرب به ترکیه چه فایده ای داده است؟ ادعاهای خارجی اردوغان و تلاش وی برای بخشیدن نقش میانجی در گفتگوی غرب با مشرق اسلامی به ترکیه می تواند در صورت رفتار مستقل ترکیه تحقق یابد که ظاهراً این امکان باعث تعجب خود اردوغان و رفقای حزبی او نیز شده است. مذاکرات درباره برنامه هسته ای ایران که در ترکیه برگزار شد، مذاکرات درباره افغانستان که سر آغاز «روند استانبول» گردید، همگی نقش ترکیه را در صحنه بین المللی تقویت کرد. در شرایط جاری بازگشت به این خط سیاسی، بهترین راه حل مخمصه ای می باشد که اردوغان به دست خود برای خود دست و پا کرده است. مقامات ترکیه واقع بین و حساب گر هستند و لذا ما با توجه به ویژگی های اوضاع داخلی این کشور به زودی شاهد عوض شدن خط سیاست خارجی آنکارا خواهیم شد.

این تحول سریع و ناگهانی نخواهد بود ولی تهران برای آن آماده می شود. امروزه در خاور میانه عصر تقسیمات مجدد و تشکیل ائتلاف های جدید و برقراری معادلات جدید مشاهده می شود. بازی سنجیده و دقیق دیپلماتیک تهران، مسکو و دمشق در حق آنکارا می تواند گرایش آن به واشنگتن را تضعیف کند که این تحول در نهایت امر موجب افزایش امنیت منطقه ای خواهد شد. گفتگوی آنکارا – تهران با وجود پیچیدگی هایی که در آن مشاهده می شود، از ائتلاف آنکارا و تل اویو طبیعی تر و مفید تر است.

نویسنده: جمشید حکیموف، ایران رو

Возврат к списку